قسمتی از متن کتاب

مادر روی کاناپه چرت می زند.و برای یک لحظه می توانم تصور کنم هنگامی که می میرد ، زمانی که صورتش شل شده و هوای ریه هایش تخلیه می شود ،چه شکلی خواهد شد.اطراف او اشیاء ، کاغذ ها و قاب عکس هایی با تصویر افرادی قرار دارد که او سال ها آنها را ندیده است .در میان این چیز ها ، جسم او فاقد حیات و تنها به نظر می رسد و من از خودم می پرسم آیا اعمالی که برای این دنیا انجام می شود حیات را به جریان می اندازد،آیا فشار یک ناظر نیرویی است که موجب پمپ شدن جریان خون می شود. زمانی که هیچکس ناظر نباشد حل مشکل آسان است.