کتاب مادر اثر ماکسیم گورکی٬ یکى از بهترین نمونههاى ادبیات کارگرى و راه و رسم مبارزه است که دیگر به اثرى کلاسیک بدل شده است. این کتاب در مورد روایت عشق یک مادر به فرزندش است و بازگو کننده تلاش مادری برای رسیدن به خوشبختی برای خود٬ فرزند و مردمش است.
نیلوونا (مادر)، زنی است که خواندن و نوشتن نمیداند، از شوهرش کتک میخورد، هم همسر یک کارگر است و هم مادر یک کارگر دیگر، که خود آنها قربانیان هیولای آهنین (کارخانه) هستند. میخوارگیهای تمامنشدنی پس از آنکه منجر به کتک زدن زنها و بچهها میشود، تنها دلخوشی و تفریح چنین انسانهایی است که زندگی نابسامان و ابلهانهای را به دنبال خود میکشند و سرانجام نیز به مرگی زودرس میمیرند. ولاسف، شوهر نیلوونا نیز از همین دسته است. شخصی که تلاشی برای گریز از این سرنوشت نمیکند.
بخشی از کتاب
روزها از پى هم مىگذشتند و مانند مهرههاى چرتکه به صورت هفتهها و ماهها با هم جمع مىشدند. شنبهها رفقاى پاول در خانه او گرد هم مىآمدند و هر جلسه به منزله پلهاى از یک پلکان دراز بود که شیب ملایمى داشت و به جایى بس دور که معلوم نبود کجاست منتهى مىشد و کسانى را که از آن بالا مىرفتند آهسته آهسته بالا مىبرد.
هر روز بر تعداد افراد اضافه مىشد طورى که دیگر در آن اتاق کوچک و محقر پلاگه، جایى براى نشستن پیدا نمىشد. ناتاشا هر بار یخ کرده و خسته از راه درازى که پیاده آمده بود، وارد خانه مىشد ولى همیشه با خود توشهاى پایانناپذیر از شادى و شور و هیجان مىآورد.
مادر براى او جورابى بافته بود و خودش مىخواست به پاهاى کوچک او کند. دخترک ابتدا خندید، سپس ساکت شد و با حالتى متفکرانه گفت: «دایهاى هم که داشتم زن فوقالعاده خوبى بود! چهقدر عجیبه! افراد مردم با اینکه زندگى مشقتبارى دارند ولى خوشقلبى و نیکى و محبّتشان بیش از دیگران است!»
درباره نویسنده
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف (به روسی: Алексей Максимович Пешков) (زاده ۲۸ مارس ۱۸۶۸ – درگذشته ۱۸ ژوئن ۱۹۳۶) که با نام ماکسیم گورکی شناخته میشود نویسندهٔ اهل روسیه و شوروی، از بنیانگذاران سبک ادبی واقع گرایی سوسیالیستی، فعال سیاسی و پنج بار نامزد جایزهٔ نوبل ادبیات بود.
پیش از موفقیت در حرفهٔ نویسندگی به مدت پانزده سال در اقصی نقاط امپراتوری روسیه چرخید و به کرات شغل عوض کرد. اثرات این تجربیات بعدها در نوشتههای او مشهود بودند. معروفترین آثار گورکی عبارتند از: در اعماق،مادر، بیست وشش مرد ویک دختر، آوای مرغ طوفان ،دوران کودکی.
او با دو نویسندهٔ معروف روسی لئو تولستوی و آنتون چخوف در ارتباط بود و در خاطراتش به آنها اشاره کردهاست.
گورکی عضو فعال جنبش سوسیالدموکراتمارکسیستی بود و علناً با حکومت تزار مخالفت میکرد. برای مدتی نیز با ولادیمیر لنین و الکساندر بوگدانف از شاخهٔ بلشویکی حزب همراه بود ولی بعدها به منتقد تند لنین تبدیل شد و او را شخصی توصیف نمود، بیش از حد جاهطلب، بیرحم و تشنهٔ قدرت که هیچ مخالفتی را برنمیتابید.
ماکسیم گورکی بخش عمدهای از عمرش را هم در دوران تزاری و هم بعدها در دروان شوروی، در تبعید خارج از روسیه گذراند. در ۱۹۳۲ او با دعوت شخص استالین به اتحاد جماهیر بازگشت و در ژوئن ۱۹۳۶ در آنجا در گذشت.