تقریبا همه مردم دنیا حداقل یکبار اسم هری پاتر به گوششان خورده است. در این مطلب میخواهیم نگاهی به دنیای جادو و مجموعه کتاب های هری پاتر بیندازیم.
مجموعه کتاب های هری پاتر را به جرئت میتوان جز یکی از محبوبترین و پرفروشترین کتابهای تاریخ ادبیات به شمار آورد. خیلی از منتقدان بر این عقیدهاند که مجموعه کتاب های هری پاتر در ژانر خود رقیب ندارد. همچنین خیلی از علاقهمندان به کتاب، خواندن مجموعه کتاب های هری پاتر را یکی از بزرگترین لذتهای دنیا میدانند.
نزدیک به 23 سال پیش یعنی در ژوئن سال 1997 (بهمن ماه 1375) اولین رمان از این مجموعه به نام «هری پاتر و سنگ جادو» منتشر شد. در ابتدا از این رمان 500 جلد به چاپ رسید که 300 جلد از آن به کتابخانهها اهدا شد. ولی این گمنامی زیاد طول نکشید. بعد از انتشار این کتاب، شهرت هری پاتر و نویسندهاش جهانی شد و منتقدان بارها و بارها هنر ناب نویسندگی جی. کی. رولینگ را ستودند. از آن پس همه بیصبرانه منتظر قسمت بعدی این مجموعه بودند و همه نگاهها به جی کی رولینگ دوخته شده بود. کتاب های هری پاتر به بیش از 80 زبان در دنیا ترجمه شد. در این مقاله به بررسی سری کتاب های هری پاتر میپردازیم و با هم مروری بر داستان زندگی نویسنده موفق این مجموعه خواهیم داشت. با پلازامگ همراه باشید.
مروری بر داستان مجموعه کتاب های هری پاتر
داستان این مجموعه رمان درباره پسری است به نام هری پاتر که پدر و مادر خود را در سن یک سالگی از دست داده است. در واقع آنها به دست جادوگر پلیدی به نام تام ریدل ملقب به لرد ولدمورت کشته شدند. در ادامه مروری بر داستانهای هری پاتر خواهیم داشت.
کتاب هری پاتر و سنگ جادو (Harry Potter and the Philosopher’s Stone)
هری پاتر بعد از مرگ والدینش به خانواده خالهاش سپرده میشود. آنها انسانهایی بی مسئولیت تنبل و حسود هستند و از اینکه هری استعدادهای زیادی در جادوگری دارد ناراضی هستند؛ به همین دلیل اجازه نمیدهند تا او به مدرسه جادوگری هاگواتز برود. تا این که سرایدار مدرسه هاگوارتز، هاگرید به دنبالش میآید و به این ترتیب هری قدم در دنیای جادو و جادوگران میگذارد. در این جلد نویسنده با مهارت فوقالعادهای به توصیف جزئیات این دنیای جدید میپردازد و خوانندگان را به دنیای خیالی و زیبایی میکشاند که تا به حال نظیر آن را نه دیده و نه شنیدهاند. هری به وسیله هاگرید با سنگی آشنا میشود که به حیات جاودان کمک میکند. او در مدرسه متوجه میشود که یکی از اساتید قصد دارد سنگ جادو را برای لرد ولدمورت بدزدد. حالا او میبایست جلوی این اتفاق را بگیرد.
کتاب هری پاتر و تالار اسرار (Harry Potter and the Chamber of Secrets)
در این جلد داستان از شب تولد دوازده سالگی هری آغاز میشود؛ جایی که موجودی به نام دابی باعث ایجاد مشکلاتی برای او میشود. دابی به هری هشدار میدهد که امسال به مدرسه برنگردد، ولی هری بدون توجه به این هشدارها به کمک دوستش رونالد ویزلی به مدرسه باز میگردد. ولی در مدرسه هاگوارتز برای او اتفاقات عجیبی میافتد، برای مثال او قادر به شنیدن صداهایی است که دیگر بچهها متوجه آن نمیشوند. او و دوستانش جنازه گربه آقای فینج را پیدا میکنند که در کنارش هشداری در مورد تالار اسرار است. هری پس از پرس و جو متوجه میشود که در تالار اسرار هیولایی وجود دارد که متعلق به یکی از بنیانگذاران مدرسه به نام سالازار اسلیدرین است و تنها وارث حقیقی او قادر است که وارد تالار اسرار شود.
کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان (Harry Potter and the Prisoner of Azkaban)
در این جلد هری از خانه فرار میکند و در همین حین درباره قاتلی به نام سیریوس بلک از اخبار چیزهایی میشنود. او از شایعات چنین میفهمد که سیریوس بلک از حامیان سرسخت لرد ولدمورت است. او در واقع یکی از نزدیکترین دوستان والدینش بوده و همه او را همان کسی میدانند که پدر و مادرش را به لرد ولدمورت تسلیم میکند. هاگرید که امسال به یکی از اساتید مدرسه تبدیل شده است، طی یک سری اتفاقات محکوم میشود و هری و دوستانش برای کمک به او وارد عمل میشوند. در همین حین نشانهها در هاگوارتز حاکی از آن است که سیریوس بلک داخل مدرسه است و دنبال هری میگردد.
کتاب هری پاتر و جام آتش (Harry Potter and the Goblet of Fire)
داستان این جلد هنگامی شروع میشود که هری در خواب میبیند لرد ولدمورت و خدمتکارش سرایدار خانه پدری خودش را به قتل میرساند. او با ویزلیها به مسابقات جهانی کوئیدیچ میرود و در آنجا دستهای از مرگخواران به محل مسابقات حمله میکنند. هری صورت خدمتکار ولدمورت را میبیند؛ ولی او را نمیشناسد.
هنگامی که هری و دوستانش به مدرسه برمیگردند، مدیر مدرسه یعنی دامبلدور به دانشآموزان اعلام میکند که قرار است مسابقه تری ویزارد برگزار شود که تنها دانشآموزان بالای 17 سال میتوانند در این مسابقه شرکت کنند. برای ثبتنام در مسابقه داوطلبان باید نام خود را روی کاغذی بنویسند و در جام آتش بیندازند. هنگامی که جام آتش اسامی شرکتکنندهها را اعلام میکند، در میان بهت و حیرت همه نام هری نیز از جام بیرون میآید و او نیز میبایست در این مسابقه شرکت کند، در حالی که او هنوز 17 سالش نشده است.
کتاب هری پاتر و محفل ققنوس (Harry Potter and the Order of the Phoenix)
در تعطیلات تابستانی هری و پسرخالهاش دادلی مورد حمله دمنتورها قرار میگیرند و هری مجبور به استفاده از جادو میشود. وزارت جادو او را به خاطر استفاده آشکار جادو مقابل یک انسان عادی از هاگوارتز اخراج میکند. او به محفل ققنوس میرود؛ جایی که زمانی منزل پدری سیریوس بلک بوده است و حالا به مرکز مقاومت در برابر لرد ولدمورت تبدیل شده است. او پس از حضور در داداگاه با کمک دامبلدور از تمامی اتهامات تبرئه میشود و دوباره به مدرسه باز میگردد. در همین حین هری متوجه میشود که وزارت سحر و جادو به دلیل ترس و ناامیدی، بازگشت لرد ولدمورت را انکار میکند و وزیر دامبلدور را مقصر تمامی شایعات میداند. هنگامی که هری و دوستانش به مدرسه باز میگردند با دلوریس آمبریج مواجه میشوند؛ او در واقع جاسوس وزارتخانه است و میخواهد در هاگوارتز تغییراتی به وجود آورد که به مذاق دانشآموزان خوش نمیآید.
کتاب هری پاتر و شاهزاده دو رگه (Harry Potter and the Half-Blood Prince)
در ابتدای این داستان، سورس اسنیپ یکی از اساتید هاگوارتز و از اعضای محفل ققنوس، عهدی با مادر درکو مالفوی، یکی از اعضای وفادار لرد ولدمورت میبندد. اسنیپ توافق میکند که درکو را در اجرای عهدی که با لرد ولدمورت بسته یاری و از او محافظت کند. در همین حین دامبلدور و هری موفق به جلب رضایت یکی از اساتید قدیمی مدرسه، هوراس اسلاگورن برای بازگشت به هاگوارتز میشوند. او پیش از این استاد تام ریدل یا همان لرد ولدمورت بوده است.
هری در کلاس درس کتاب معجونسازی کهنهای را مییابد که در ابتدای کتاب اسم شاهزاده دو رگه درج شده است. هری بنا به خواسته دامبلدور با اسلاگورن صمیمی میشود تا سر از راز جاودانگی لرد ولدمورت در بیاورد. او از طرفی با درکو مالفوی درگیر است و میخواهد به هر نحوی شده جلوی به انجام رساندن ماموریت وی را بگیرد. در این حین او احساساتی به جینی ویزلی، خواهر بهترین دوستش رون پیدا میکند.
کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ (Harry Potter and the Deathly Hallows)
این جلد در واقع آخرین جلد از مجموعه کتاب های هری پاتر است. در این کتاب هری و دوستانش به دنبال جان پیچهایی میروند که لرد ولدمورت روح خودش را در آنها پنهان کرده است. هری به این نکته پی میبرد که تنها با از بین بردن این جان پیچها میتوان او را شکست داد. در این راه آنها بار دیگر با دلوریس آمبریج رو به رو میشوند و در حین دزدیدن یکی از این جان پیچها رونالد به شدت مجروح میشود. علاوه بر این مشکلات، جان پیچ ها باعث کمرنگ شدن دوستی بین هری و رونالد میشوند؛ به همین علت رونالد تصمیم میگیرد راهش را از هری جدا کند. ولی این جدایی زیاد طول نمیکشد و آنها دوباره برای شکست دادن لرد ولدمورت با هم متحد میشوند.