کتاب «آنچه در اتاق اتفاق افتاد» The Room Where It Happened نوشتهی «جان بولتون» در سال 2020 منتشر شد. این کتاب خاطرات و افشاگری جان رابرت بولتون John Robert Bolton سیاستمدار و وکیل آمریکایی از دوران فعالیتش در کاخ سفید است. او از 9 آوریل سال 2018 تا 9 سپتامبر سال 2019 مشاور امنیت ملی ایالاتمتحده آمریکا بود و در کنار سیاستمداران مهم و رئیسجمهور آمریکا، «دونالد جان ترامپ» Donald John Trump فعالیت کرد. «جان بولتون» در این اثر مسائل سیاسی و وضعیت ادارهی کشور توسط «دونالد ترامپ» را بیان کرده و تصویری درست از عمق فساد و تباهی آمریکا را نشان داده است. «بولتون» با وجود فعالیتهای تأثیرگذارش در دولت ترامپ پس از ترک سمت مشاور امنیت ملی کتاب «آنچه در اتاق اتفاق افتاد» را نوشت و دربارهی «ترامپ» افشاگری کرد. این اثر شامل تعداد زیادی از مکالمات میان این دو سیاستمدار دنیا است و بهخوبی نوع نگاه و تفکر رئیسجمهور آمریکا را نشان میدهد.
مروری بر فصلهای کتاب آنچه در اتاق اتفاق افتاد نوشته جان بولتون
کتاب «آنچه در اتاق اتفاق افتاد» تنها دربارهی سیاستمداران ایالاتمتحده آمریکا نیست بلکه افشاگری بولتون دربارهی سیاست آمریکا دربارهی کل جهان است. در این کتاب بیش از سی صد بار نام ایران برده شده و دربارهی خروج آمریکا از توافق هستهای صحبت شده است. این اثر پس از انتشار خشم «دونالد ترامپ» را برانگیخت و او آن را اثری بسیار خستهکننده خواند. این کتاب پس از انتشار بسیار مورد توجه علاقهمندان به آثار سیاسی قرار گرفت و به چندین زبان دنیا ترجمه شد. «جان بولتون» این اثر را طی پانزده فصل به نگارش درآورده است که عبارت است از:
فصل اول: طولانیترین راهپیمایی به سمت ساختمان ضلع غربی کاخ سفید
فصل دوم: اکنون زمان گریستن نیست.
فصل سوم: آمریکا رها میشود
فصل چهارم: قلابسنگ سنگاپوری
فصل پنجم: داستان سه شهر
فصل ششم: روسیه ناامیدکننده
فصل هفتم: ترامپ به سمت درب خروج از سوریه و افغانستان میرود و نمیتواند آن را پیدا کند
فصل هشتم: آشوب بهمثابه روش زندگی
فصل نهم: ونزوئلای آزاد
فصل دهم: رعدوبرق از جانب چین
فصل یازدهم: ورود به هتل هیلتون هانوی، سپس خروج و وقت بازی پنمونجوم
فصل دوازدهم: ترامپ راه خود را گم میکند و به سیم آخر میزند
فصل سیزدهم: از مأموریت مبارزه با تروریسم تا مأموریت تقریباً موفقیتآمیز کمپ دیوید
فصل چهاردهم: پایان ایدیل
فصل پانزدهم: حرف آخر
درباره جان بولتون
«جان رابرت بولتون» John Robert Bolton سیاستمدار آمریکایی که بانام «جون بولتون» نیز شناخته شده، در تاریخ 20 نوامبر سال 1948 در مریلند به دنیا آمد. او کودکیاش را در خانوادهای معمولی گذراند و در جوانی در دانشگاه بیل به تحصیل مشغول شد. او در اوایل دههی هفتاد میلادی که مصادف با جنگ ویتنام بود، به گارد ملی آمریکا پیوست و چهار سال در آنجا فعالیت کرد. او در دههی هشتاد وارد سیاست شد و به مدت یک سال بهعنوان مشاور حقوقی نمایندگی ایالاتمتحده آمریکا برای توسعه بینالمللی فعالیت کرد. او در سال 1985 توانست بهعنوان معاون دادستان کل در وزارت دادگستری ایالاتمتحده آمریکا مشغول به کار و پس از آن بهعنوان معاون امور سازمانهای بینالمللی در وزارت امور خارجه آمریکا منتصب شود. «بولتون» پس از این دوران تمام زندگیاش را وقف سیاست کرد و در سمتهای مهمی ازجمله معاون وزیر امور خارجه و نماینده دائم در سازمان ملل کار کرد. او در سال 2018 جایگزین مشاور امنیت ملی ایچ آر مکمستر H. R. McMaster شد و به کاخ سفید راه یافت. او در سپتامبر سال 2019 از سمت مشاور امنیت ملی امریکا توسط «دونالد جان ترامپ» برکنار شد. برخی این برکناری را اخراج جان بولتن از کاخ سفید توسط «ترامپ» دانستند. «رابرت سی. اوبراین» Robert C. O’Brien. بهعنوان جانشین بولتن در سمت مشاور امنیت ملی معرفی شد.
«جان رابرت بولتون» پس از خروج از کاخ سفید کتاب «آنچه در اتاق اتفاق افتاد» را راهی بازار کرد. این کتاب چند ماه پیش از انتخابات سال 2020 آمریکا منتشر شد و توجه سیاستمداران را به خود جلب کرد. «جان ترامپ» و «جو بایدن» Joe Biden از نامزدهای این انتخابات هستند.
ترجمه کتاب خاطرات جان بولتون به زبان فارسی
کتاب «آنچه در اتاق اتفاق افتاد» نوشتهی «جون بولتون» با ترجمهی «محمد خجسته» از سوی انتشارات نگاه در سال 1399 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «محمد خجسته» مترجم ایرانی ترجمهی کتابهای سیاسی و زندگینامه را در کارنامهی کاریش دارد. او در ابتدای این اثر مقدمهای نوشته است که در بخشی از آن میخوانیم: «برای کسانی که میدانند سیاست در جزئیترین امور زندگی عمومی و فردی دخیل است، نام جان بولتون نامی آشناست. کردار و اندیشۀ او چنان با «شر» تنیده است که جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که حضور او در هر منصب و مقامی را باید تفسیر به «شر» کرد: جنگطلب، طرفدار استفاده از زور که تئوریها آن را به نام «رئالیسم» بزک کردهاند، مدافع تغییر رژیم در هر کشوری که از آنان اطاعت نمیکند، طرفدار جنگ عراق، طرفدار بمباران ایران و سوریه و عراق و با این حال، عضو کمیتهی صلح و امنیت خلیجفارس.»
کتاب «آنچه در اتاق اتفاق افتاد» نوشتهی «جان بولتون» با ترجمههای «محمد معماریان» و «سعید کلاتی» به ترتیب از سوی انتشارات امیرکبیر و ثالث نیز راهی بازار شده است.
در بخشهایی از کتاب آنچه در اتاق اتفاق افتاد میخوانیم
در روز نخست ماه دسامبر ترامپ، جیمز متیس را بهعنوان وزیر دفاع اعلام کرد، اما تردید در مورد وزارت امور خارجه همچنان ادامه داشت. من روز بعد برای مصاحبه وارد برج ترامپ شدم و در لابی دفتر ترامپ، همراه با دادستان کل ایالت و یک سناتور دیگر منتظر ماندم. طبق معمول، رئیسجمهور منتخب از برنامه عقب بود و کسی که باید از دفترش بیرون میآمد کسی نبود جز باب گیتس وزیر دفاع سابق. بعد حدس زدم که گیتس آنجا بود تا برای رکس تیلرسون بهعنوان وزیر انرژی با امور خارجه رایزنی کند، اما گیتس هیچ اشارهای به مأموریت خود نکرد فقط وقتی داشت میرفت با هم خوشوبش کردیم. سرانجام برای جلسهای که فقط یک ساعت طول کشید وارد دفتر ترامپ شدم. راینس پریبس، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید و بنن (که قرار بود استراتژیست ارشد دولت شود) نیز در جلسه حضور داشتند. ما درباره نقاط حساس و بحرانی جهان، تهدیدات استراتژیک گستردهتر مانند روسیه و چین، تروریسم، و گسترش سلاحهای هستهای صحبت کردیم. من با ماجرای دین اچسون صحبتم را آغاز کردم و برخلاف جلسات قبلیام با ترامپ، این بار بیشتر من صحبت کردم و به سؤالات دیگران پاسخ دادم. تصور میکردم ترامپ با دقت گوش میدهد؛ او هیچ تماس تلفنی نداشت و حرفمان قطع نشد تا وقتی که ایوانکا ترامپ برای سؤال در خصوص یک کسبوکار خانوادگی وارد شد.
من داشتم توضیح میدادم که چرا وزارت امور خارجه به یک انقلاب فرهنگی نیاز دارد تا ابزار مؤثری در سیاست شود که ترامپ پرسید: «حالا داریم درباره وزارت امور خارجه صحبت میکنیم، آیا میتوانی سمت قائممقامی وزارت امور خارجه را بپذیری؟» گفتم که نه، و توضیح دادم که وزارت امور خارجه نمیتواند در آن سطح بهطور موفق اداره شود. بهعلاوه، کار کردن با کسی که میدانستم برای شغلش با او رقابت کردهام، و کسی که شاید فکر کند به یک پیشمرگ نیاز دارد، برایم آسان نبود. در پایان جلسه، ترامپ دستم را در دو دستش گرفت و گفت: «مطمئنم با هم کار خواهیم کرد.»
پس از آن، پریبس، بنن، و من در یک اتاق کنفرانس کوچک دور هم جمع شدیم. هر دوی آنها گفتند که جلسه «بسیار خوب» پیش رفت، و بنن گفت ترامپ ازلحاظ وسعت و جزئیات بحث، هرگز چیزی مانند این نشنیده بود. با این وجود، آنها اصرار کردند قائممقامی وزارت امور خارجه را قبول کنم و مشخص بود خوشبین نیستند بتوانم پست بالاتر را به دست آورم. مجدد توضیح دادم که چرا قائممقامی برای من شدنی نیست. روز بعد فهمیدم ترامپ میخواهد با تیلرسون برای وزارت امور خارجه صحبت کند و احتمالاً به همین دلیل بود که پریبس و بنن از من خواستند برای قائممقامی نامزد شوم. نه ترامپ و نه دیگران موضوع تأیید سنا را مطرح نکردند. بیشتر نامزدهای ترامپ ممکن بود با مخالفت قابل توجه یا حتی متفقالقول دموکراتها روبهرو شوند. دیدگاههای انزواطلبانه معروف رند پال به این معنا بود که وی برای من مشکل ایجاد میکند، اما چندین سناتور جمهوریخواه (ازجمله جان مک کین، لیندسی گراهام، و کوری گاردنر) به من گفتند که میتوان بر مخالفت پال غلبه کرد. با این وجود، پس از جلسه از برج ترامپ خبری نشد و من متقاعد شدم که شهروندی معمولی باقی میمانم.