گاهی تجربهی یک حس آنقدر سنگین و مانا است که میتوان دربارهی آن سالها و کتابها نوشت. ادبیات ترکیبی از این حسهای عمیق است؛ عشق، نفرت، حسرت، ثروت، فقر و …
جذابیت دنیای ادبیات این است که هر نویسندهاییک رویداد را با دیدگاه خودش مینویسد و هر خوانندهای آن را با دیدگاه خودش میخواند. اما نقطهی اوج داستان دقیقا جایی است که نویسنده خط به خط داستانش را زندگی کرده باشد. کتاب آس و پاس ها در پاریس و لندن داستان روزهای زندگی جورج اورول است. کسی که در هر دو شهر زندگی کرده و با فقر در هر دو شهر دست و پنجه نرم کرده است.
کتاب آس و پاس ها در پاریس و لندن دربارهی زندگی جورج اورول در سالهای جوانی است. زمانی که او در تلاش برای نویسندهشدن در دو کلان شهر لندن و پاریس زندگی میکرد. این کتاب شرح محل زندگی اورول و شرایط مردم فقیر است. اورول در کتاب آس و پاس ها در پاریس و لندن دربارهی فقر حرف میزند اما این فقر دو وجه دارد؛ وجه مالی و وجه معنوی… جورج اورول در این دوران به دو چیز نیاز داشته است، اولی کمی پول و دومی یک دوست… او در زندگیاش در فرانسه روزی شش فرانک درآمد داشته است و این مقدار برای خرید کمی غذا کافی و هزینهی محل اقامت شپشزدهاش کافی بوده است.
بخش دوم کتاب دربارهی زندگی اورول در لندن است. او که در خانوادهای از طبقهی متوسط به دنیا آمده بود، به زندگی در فقر عادت داشت اما لندن او را درگگیر اتفاقاتی میکند که خارج از توانایی اوست…
کتاب آس و پاسها در پاریس و لندن نخستین رمان تکمیل شده توسط جورج اورول انگلیسی برای نخستین بار در سال 1933 منتشر شد. این رمان یادداشتها و خاطرات نویسنده درباره فقر در دو شهر لندن و پاریس است. کتاب آس و پاسها در پاریس و لندن از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ بخش اول دربارهی قفر مطلق در پاریس است و بخش دوم کتاب دربارهی تجربهی کار اجباری در آشپزخانههای شهر لندن است. اورول در هر دو بخش این کتاب دربارهی شرایط زندگی و اجتماعی پاریس و لندن توضیح میدهد.
بخشی از کتاب
آدمهای عجیب و غریبی در هتل پیدا میشدند. کلا حومهی پاریس پاتوق آدمهای عجیب و غریب است؛ آدمهایی نیمه دیوانه و گرفتار تنهایی که دیگر تلاش هم نمیکنند عادی یا محترم باشند. فقر آنها را از قید و بند آداب معاشرت رها کرده، همانطور که پول آدمها را از قید و بند کار رها میکند. زندگی بعضی از مستاجرهای هتل ما آنقدر غریب بود که قابل وصف نیست.
مثلا آقا و خانم روژیه، زوج چیر کوتوله و ژندهپوشی که کار و کاسبی جالبی داشتند. آنها در بلوار سن میشل کارت پستال میفروختند و به مشتریها میگفتند داخل پاکت عکسهای مستهجن است، اما در واقع عکسهای قلعهای در کنار رودخانهی لوآر بود. خریدارها وقتی متوجه میشدند که دیگر خیلی دیر شده بود و طبعا هیچوقت هم شکایت نمیکردند. روژیهها از این راه حدود صد فرانک در هفته در میآوردند، گرچه خصلتشان باعث میشد همیشه نیمه گرسنه و نیمه مست باشند. اتاقشان آن قدر کثیف بود که بوی گندش تا طبقهی پایین میآمد. مادام ف. میگفت چهار سال است که هیچکدام از روژیهها لباسشان را در نیاوردهاند.
خیلیهای دیگر هم بودند که زندگیهایشان همینقدر عجیب و غریب بود: موسیو ژوله، اهل رومانی، که یک چشمش شیشهای بود اما انکار میکرد. اگر آدم وقت داشت و زندگینامهی بعضی از آنها را مینوشت، کار مفرحی میشد. این که سعی میکنم آدمهای محلهمان را توصیف کنم صرفا از سر کنجکاوی یا جالب بودنشان نیست، بلکه به این دلیل است که آنها بخشی از داستان من هستند. من دربارهی فقر مینویسم و اولین برخوردم با فقر در این محله بود. این محله، با کثیفیها و زندگیها غیرعادیاش، پیش از هر چیز یک کلاس درس دربارهی فقر بود و بعد هم محیطی که تجربیات خود من در آن شکل میگرفت. به این دلیل است که سعی میکنم تصویری حدودی از زندگی در آنجا بسازم.
درباره نویسنده
اریک آرتور بلر (Eric Arthur Blair) با نامِ مستعار جُرج اوروِل (George Orwell) (زادهٔ ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ – درگذشتهٔ ۲۱ ژانویه ۱۹۵۰) داستاننویس، روزنامهنگار، منتقدِ ادبی و شاعر انگلیسی بود. او بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروش مزرعه حیوانات که در ۱۹۴۵ منتشر شد و در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ به شهرت رسید و نیز رمان ۱۹۸۴ مشهور است. این دو کتاب بر روی هم بیش از هر دو کتابِ دیگری از یک نویسندهٔ قرن بیستمی، فروش داشتهاند. او همچنین با نقدهای پرشماری که بر کتابها نوشت، بهترین وقایعنگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن شناخته میشود.